طلاق!
خانمی نزد وکیل مدافعی نشسته بود و مدت زیادی در مورد ازدواجشصحبت می کرد. سرانجام گفت: من تمام وقایع ازدواج مان را کاملا پوست کنده برایتان تعریف کردم،حالا به من بگویید: که من حق دارم طلاق بگیرم؟
وکیل مدافع گفت: شما نه،ولی شوهرتان البته!
میز خالی
جوان شیک پوشی وارد رستورانی شد و پولی به پیشخدمت داد. پیشخدمت پرسید:
می خواهید برای شما از قبل میز تهیه کنم؟
جوان شیک پوش جواب داد: نه خیر! برعکس! می خواهم نیم ساعت دیگر وقتی با خانمم اینجا می آییم بگویید میز خالی نداریم!
هر چه می گویم تکرار کنید...!
در بالای اقیانوس آرام خلبان به مسافران اطلاع داد که بنزین تمام شده است.
زنی فریاد کشید: اه... خدای من،حالا چه کار کنم؟
خلبان با خونسردی گفت: هر چه من می گویم تکرار کنید: " ای خدایی که ما را آفریده ای،گناهان ما را ببخش و ... "
کانال خانوادگی
زن و شوهری مشغول دعوا و داد و فریاد بودند که پسرک همسایه دیوار به دیوار آمد زنگ زد و گفت:
بابام گفت: ازتون بپرسم این نمایش قشنگ که سر و صداش می آد از کدوم کانال پخش می شه که ما هم تماشا کنیم!
قیمت سوتی!
جوانی با نامزدش به جواهر فروشی رفت تا انگشتری برای او بخرد. نامزد او انگشتری مورد نظرش را انخاب کرد.
جوان قیمت را پرسید،صاحب مغازه گفت: قیمت آن یک میلیون تومان است!
جوان سوتی کشید. در این هنگام نامزد او که از قیمت زیاد انگشتر ناراحت شده بود قیمت یک اگشتر دیگر را پرسید.
جواهر فروش پاسخ داد: قیمت آن یکی،دو سوت شوهرتان است!
استراحت!
مادری با بچه اش دعوا کرد. بچه شروع کرد به گریه کردن،مدتی گریه کرد و بعد آرام شد.
مادر گفت: خوب بچه جان،گریه ات تمام شد؟
بچه گفت: نه تمام نشده،دارم کمی استراحت می کنم!
زن زیرک!
مردی در مراسم خواستگاری رو به زن کرد و گفت: خانم،من فقط ماهی چهارصد هزار تومان حقوق می گیرم،آیا می توانی با این مقدار در آمد زندگی کنی؟
زن گفت: بله،اما خودت با چی زندگی می کنی؟!
آشنای نزدیک
برای شخصی از طریق پست،نامه ای رسید که سراپا فحش داده و ما را خر و سگ و میمون و گوساله خطاب کرده است.
زنش کمی فکر کرد و گفت: حتما از آشنا ها بوده که ما را می شناخته!
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسب‌ها:
<-TagName->
